(ویدئو) ترفندهای جالب برای مرتب کردن لباسها
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۳۷۸۴۱
قطعا همه ما با چالش مرتب کردن کمد لباس و مرتب نگه داشتن آن روبهرو شدهایم. دلیل عمدهای که باعث میشود کمد لباس حتی بعد از مرتب سازی خیلی زود به حالت به هم ریخته قبلی برگردد این است که فضای کافی برای همه لباسها وجود ندارد. اما صرفا تا زدن لباسها و چیدن آنها در کمدی که به اندازه کافی جا ندارد کافی نیست؛ برای دوام بخشیدن به این نظم و ترتیب، نیاز به یادگیری چند ترفند مرتب کردن کمد لباس و کشوها دارید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش روزیاتو، در ادامه فهرستی از تکنیکها و راهکارهایی که به شما در نظم دادن هرچه بیشتر کمد لباس هایتان کمک میکنند آوردهایم.
برای مرتب کردن کمد لباس از کجا شروع کنیم؟در ادامه مراحل کلی برای مرتب کردن کمد لباس را که همیشه لازم است انجام شود بررسی میکنیم و سپس به تکنیکها و ترفندهای مرتب کردن کمد لباس که به نظم همیشگی و دسترسی آسانتر به وسایل کمک میکند میپردازیم.
قبل از هر چیز کمد لباستان را خالی کنیدبرای شروع مرتب کردن کمد، در مرحله اول همه لباسها و هر آنچه را که داخل کمدتان است خالی کنید و در گوشهای از اتاق بگذارید. (بهتر است در همین مرحله لباسها را مرتب و به صورت تفکیک شده و جدا از هم در گوشه اتاق قرار دهید؛ زیرا کار را برای شما در مراحل بعد راحتتر میکند)
حالا باید کف کمد و دیوارههای آن را جارو بکشید و با اسپریهای تمیز کننده همه سطوح را کاملا پاک کنید.
لباسهای قدیمی را دور بریزید یا اهدا کنیدمرحله بعد، دل کندن از لباسهای قدیمی است! وقت آن است که لباسهایی را که چند مدت است از آنها استفاده نمیکنید و یا دوستشان ندارید را دور بیندازید؛ در این صورت جای بیشتری برای لباسهای مورد علاقه خود باقی میگذارید و به مرتب شدن کمد لباستان کمک میکنید.
پس تمام لباسهایتان را بیرون بریزید و هر کدام را که احساس خوبی به آن ندارید و کاربردی برایتان ندارد دور بیندازید. اگر لباسهایی که نمیخواهید سالم هستند میتوانید آنها را به نیازمندان ببخشید. اما لباسهای مندرس را میتوانید به عنوان دستمال گردگیری استفاده کنید.
لباسهای تابستانی و زمستانی را جدا کنیدو، اما میرسیم به مهمترین قسمت ماجرا که جدا کردن لباسهای تابستانی از زمستانی است؛ این کار علاوه بر اینکه، کمد لباس شما را منظم و خلوت میکند باعث میشود که راحتتر لباسهای مربوط به فصل را پیدا و انتخاب کنید.
لباسها و حتی کیف و کفشها را بر اساس فصلشان از هم تفکیک کنید و در گوشهای قرار دهید. در این مرحله شما دو راه حل دارید، بخشی از کمد را که دسترسی به آن سختتر است را برای قرار دادن لباسهایی که مربوط به آن فصل نیست در نظر بگیرید و یا از کیسههای وکیوم موجود در بازار استفاده کنید.
استفاده از این کیسهها برای لباسهای ضخیم و حجیم زمستانی بسیار مناسب است، تمامی این لباسها را تا کنید و مرتب درون کیسه قرار دهید و سپس به کمک جارو برقی آن را وکیوم کنید تا حجم لباسها کاملا کم شود و فضای کمتری بگیرد.
مرتب کردن لباسها برای قرار دادن در کمدبرای قرار دادن لباسها در جای مناسب و استفاده درست و بهینه از آنها، کافی است که هر مدل از انواع لباسها از جمله تیشرت، شلوار، کفش، کیف، اکسسوری و… را بر اساس اولویت و میزان استفاده از آنها تفکیک کنید.
حالا لباسها را بر اساس نیاز و اولویت مصرف، در جای مناسب قرار دهید. به این صورت که برای هر نوع از وسایل، مثلا شلوار، کفش و… یک بخش جدا در کمد لباستان در نظر بگیرید و بعد آنهایی که بیشترین استفاده را به صورت روزمره دارید در قسمتهای جلویی کمد که دسترسی به آن راحتتر است قرار دهید، این کار مانع از به هم ریختگی کمد میشود.
چند ترفند مرتب کردن کمد لباسمواردی که در بالا گفته شد، مراحل کلی مرتب کردن کمد لباس بود، اما در طول اجرای آن شما باید با اجرای ترفند و تکنیکهای صحیح تا زدن و یا تفکیک کردن وسایل به نظم بیشتر آن کمک کنید، مثل تا زدن صحیح جوراب، یا نحوه چیدن لباسها در کشو، پیدا کردن یک راه حل مناسب برای چیدمان و دسترسی راحت به اکسسوریها و.. که در ادامه تمامی این موارد را بررسی میکنیم.
علاوه بر روشهایی که در ادامه آورده ایم، ترفندهای جالب دیگری هم در ویدیوی زیر وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی ترفند تا زدن لباس برای مرتب کردن کشوی لباسیکی از ترفندهایی که به شما برای مرتب کردن کشوی لباس و کمد کمک میکند، نحوه صحیح و درست تاکردن لباسها به کوچکترین حالت ممکن است؛ زیرا جای بیشتری برای تمام لباس هایتان باقی میماند. حتی میتوانید لباسها را بر اساس رنگ یا طرح دسته بندی کنید و در کمدتان قرار دهید.
از دیگر روشهای کاربردی برای تا زدن و قرار دادن لباسها در کشو و کمدها، رول کردن آنهاست، که بسیار مناسب شال و روسری و تیشرتها است. در این روش، دیگر شاهد چروک شدن لباسها نیستید و به راحتی میتوانید آنها را در کشو پیدا کنید.
ترفند تا کردن جورابهایکی دیگر از ترفندهای مرتب سازی کشو، تا کردن درست و اصولی جوراب هاست. اغلب ما این عادت را داریم که جورابها بدون تا کردن در کشو یا کمد رها کنیم که قطعا باعث هم ریختگی کمد لباس خواهد شد.
برای جلوگیری از این اتفاق، با کمک تصاویر زیر که به صورت مرحله به مرحله روش تا کردن جورابها را توضیح داده است، تمامی جورابها را تا بزنید. سپس برای مرتب کردن آنها در کشوها از جداکنندهها استفاده کنید.
جداکننده (Organizer) برای مرتب سازی کشوها بسیار کاربردی است و به شما امکان استفاده بهینه از کشو را میدهد، شما میتوانید از آن برای هر نوع کشویی استفاده کنید.
مرتب سازی کشو عینکهابرای مرتب کردن عینکها هم میتوانید در کشوها از جداکننده استفاده کنید و یا از یک چوب لباسی برای جا دادن و مرتب کردنشان کمک بگیرید؛ به این صورت که چوب لباسی را به دیوار و یا در کمدتان آویزان کنید و عینکها را مرتب روی آن بچینید.
تکنیک مرتب کردن روسریها در کمدبرای مرتب کردن روسریها، میتوانید از رگالها و چوب لباسیهای مخصوص شال استفاده کنید که روسریها را به صورت مجزا و جدا از هم تفکیک میکنند.
همچنین میتوانید از روش رول کردن که پیشتر توضیح دادیم استفاده کنید و هر روسری را به صورت رول و جداگانه در کشو قرار دهید، این کار مانع از چروک شدن شال میشود و شما راحت شال یا روسری مورد نظرتان را پیدا میکنید.
نحوه تا زدن شلوار برای مرتب کردن کمد لباسیکی از مشکلترین کارها برای جا دادن لباسها در کشو و کمد دیواری، مرتب کردن شلوارها در کمد لباس است، دلیل آن هم بزرگ و حجیم بودن شلوارهاست. در تصویر زیر مراحل تا کردن شلوار را آوردهایم، مطمئن باشید با اجرای این ترفند از به هم ریختگی شلوارها خلاص میشوید و جای بیشتری برای شلوارهایتان ذخیره میکنید.
ترفند مرتب سازی کشو اکسسوریپیچ خوردن گردنبند و دستبندها در هم و زمانی که برای جدا کردن آنها باید بگذارید یکی از کلافه کنندهترین قسمتهای آماده شدن و لباس پوشیدن است؛ اما اگر از ترفندهای مرتب کردن کمد لباس و اکسسوری استفاده کنید و برای آنها جای مناسبی در نظر بگیرید دیگر با این مشکل روبرو نخواهید شد.
شما میتوانید برای چیدن اکسسوریهایی که جا دادن آنها در کشوها سخت است مانند زیورآلات و کمربندها از کشوهایی که دارای جداکننده هستند استفاده کنید و یا درب کمدها را به وسیله آویز تقسیم بندی کنید و کمربندها، گردنبند و کراواتها را به آنها آویزان کنید.
مرتب کردن کیفهابرای مرتب کردن کیفها میتوانید از آویزهای مخصوصی که در بازار است استفاده کنید، این کار فضای زیادی را که کیفها در حالت عادی میگیرند محدود میکند و شما فضای لازم برای سایر وسایل دارید.
همچنین میتوانید از طبقهها، برای چیدن کیفها کنار هم استفاده کنید فقط دقت کنید که کیفها یک قفسه مخصوص به خود داشته باشند تا کمد نظم بشتری بگیرد. بهتر است کیفهایی که دیر به دیر از آنها استفاده میکنید را در قفسههای بالای کمد دیواری قرار دهید، البته این مورد به مدل کمد دیواری شما بستگی دارد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: طرز تهیه مرتب کردن لباس مرتب کردن کمد لباس استفاده کنید برای مرتب کردن دادن لباس ها کردن لباس ها بر اساس لباس ها لباس ها قرار دادن قرار دهید لباس ها جوراب ها تا کردن کیف ها تا زدن کشو ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۳۷۸۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطرات مهندس جعفر شریف امامی از کار در راه آهن
تین نیوز حبیب لاجوردی :
جعفر شریف امامی از مدیران عامل راه آهن بوده که کار را پس از اتمام درس از راه آهن شروع کرده و سلسه مراتب مختلف را به تدریج پیموده تا به سمت مدیرعامل راه آهن رسیده است. در اینجا خاطرات وی را که مربوط به فعالیت در راه آهن در گفتگو با پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد بیان کرده، آورده ایم:
معرفی و تحصیلاتس- قربان اگر اجازه بفرمایید اول شروع بکنیم با یک خلاصه ای: از خانواده تان، مرحوم پدرتان بفرمایید و بعد شرح بدهید رفتن تان را به اروپا و تحصیلات تان و بعد آن وقت می رسیم به موضوعات بعدی.
شریف امامی: آنچه که من راجع به خانواده ام می توانم بگویم این است که پدر من یک مرد روحانی بود و تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسۀ شرف بود و بعد از مدرسۀ شرف به مدرسۀ آلمانی رفتم آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم و بعد برای رفع احتیاجات راه آهن عده ای در حدود سی نفر از وزارت راه می فرستاد به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم. در آلمان ما در Brandenburger Zentralschule در مدرسۀ سنترال که مدرسۀ راه آهن بود هجده ماه تحصیل مربوط به رشته های مختلف راه آهن کردیم و به سه دسته تقسیم شدیم که هر دسته ای یک قسمت از راه آهن را تحصیل کردند و بعد به ایران مراجعت کردیم.
در موقع مراجعت ما را دو دسته کردند یک دسته فرستادند به راه آهن شمال که در آنجا آلمانها کار می کردند و یک دسته را به راه آهن جنوب فرستادند که آمریکایی ها بعداً برای ادامۀ ساختمان راه آهن آمدند. در آنجا مهندسی بود به نام Caroll که سر مهندس راه آهن بود.
سفر از تهران و توقف در لرستاندر اینجا خالی از فائده نخواهد بود که مختصری از وضع مسافرت خود را از تهران به اهواز شرح دهم، در آن موقع وسیلۀ مسافرت اگر عدۀ کافی بود می شد یک اتومبیل سواری دربست کرایه کرد و به مسافرت رفت و الا باید با اتومبیل باری که پست را می برد پهلوی شوفر نشسته و با پست به سفر برود. ما پنج نفر یک اتومبیل سواری کرایه کرده و به راه افتادیم. راه تا لرستان به طور عادی بود و در تمام شبانهروز مقدور بود که انسان حرکت کند، البته راه ها تماماً خاکی بود و هنوز آسفالت نشده بودند و حتی در تهران خیابآنهای آسفالت نداشت و عصرها در جوی خیابان از طرف بلدیه (شهرداری) آب جاری می کردند و سپورها با دلوی که داشتند خیابآنها را آب پاشی می کردند تا گردوخاک کمتر شود. و گاهی با مشک آب پاشی می شد که سپور مرتب می گفت پرهیز آب و از مشک آب می پاشید. در لرستان راه تازه ساخته شده بود و چون راه آهن نبود در طول راه روی ارتفاعات مشرف به جاده برج های ژاندارمری ساخته شده بود که در هر برج ۶ نفر مسلح بودند و تمام روز راه را زیرنظر داشتند و به محض اینکه تاریک می شد عبور و مرور ممنوع می شد زیرا ممکن بود که انسان مواجه با راهزن های طول راه بشود. موقعی که از لرستان عبور می کردیم ژاندرم ها در محلی که قهوه خآنهای بود جلوی مسافر را می گرفتند که در همانجا بیتوته کنند و چون ممکن بود تا قهوه خانه بعدی هوا تاریک شود مانع حرکت می شدند.
موقعی که اتومبیل به چالان چولان رسید نزدیک چهار بعدازظهر بود و جلو را گرفتند که باید همین جا بمانید و هر چه اصرار کردیم مفید قرار نگرفت لذا به متصدی قهوه خانه دستور دادیم که محلی را نزدیک رودخانه تمیز و آب پاشی کرده و تخت چوبی بگذارد که جای با صفایی بود بنشینیم، و چون همه چیز از حیث غذا و لوازم یعنی تخت سفری همراه داشتیم بساط را در آنجا پهن کرده و نشستیم. بعد از چند دقیقه سواری از دور نمایان شد که خیلی رشید و چابک به نظر می رسید، یک سرآمد نزد ما و از اسب پرید پایین و سلام کرد افسری بود به درجه نایب اول و وقتی که نشست و به او تعارف کردیم معلوم شد اول راه است و تازه افسر شده است و خود از دزدان معروف منطقه بوده و اینک از طرف سپهبد امیراحمدی فرماندۀ نیروی غرب مأمور حفاظت ۱۵۰ کیلومتر راه شده و به درجۀ افسری نائل شده است. البته خود او سواد خواندن و نوشتن نداشت و کارهای دفتری او را یک سرجوخه انجام می داد نام او عباس قونکه بود و شروع کرد از دزدی های قبل و اقدامات بعد برای امنیت منطقه و گرفتن دزدها با لهجۀ لری غلیظ تعریف کردن و فرستاد چند مرغ از ده نزدیک آوردند که سرخ کرده و با غذایی که ما داشتیم با هم خوردیم، ضمناً از جیبش کیف چرمی کوچکی بیرون آورد و در آن ستارۀ برنجی درآورد و نشان داد و گفت قصد دارم هر وقت حضرت اجل (سپهبد امیراحمدی) به اینجا بیاید اجازه بگیرم که درجه سلطانی (سروانی) داشته باشم و با ما مشورت می کرد که چگونه گزارش بدهد و جملات را تکرار می کرد تا حفظ شود. خلاصه از لرستان به بعد تا اهواز به هیچ وجه امن نبود و جز در روز زیر نظر ژاندارم ها مسافرت مقدور نبود.
مطلب دیگر که مناسب است ذکر شود وضع شهرهای خوزستان بالاخص شوشتر و دزفول و اهواز است که در آن موقع شاید در حدود ۷۵ درصد مردم تراخم داشتند و عدۀ زیادی کور بودند و از آب رودخانۀ کارون با مشگ برای خود آب حمل می کردند در محلی که دیگران مشغول قضای حاجت بودند. و در بازار شوشتر دکانی بود که هرچه نگاه کردم ندانستم که متاعش چیست وقتی پرسیدم گفتند گیوه فروشی است ولی روی گیوه ها آن قدر مگس نشسته بود که تمام سیاه به نظر می رسید و تشخیص مشکل می شد. کثافات مستراح ها در بعضی از خیابآنها از بالای بام به داخل کوچه می ریخت و با در اختیار بودن تمام عوامل توسعه از آب و آفتاب و زمین مستعد و سوخت ارزان فقیرترین و کثیف ترین افراد در آنجا دیده می شدند.
ورود به اهواز و ملاقات کارل سرمهندس راه آهن
در اهواز موقعی که ما وارد شدیم یک عده ای از رفقای ما از بعضی از مسائل تنقیداتی کردند که موجب شد کارل تلگرافی به تهران کرد و اظهار کرد که این محصلین را من اصلاً نمی خواهم همه را خواهش می کنم پس بگیرید و ما با اینها وقت اینکه سروکله بزنیم نداریم.
س- ایرادات چه بود؟
ج- راجع به ساختمان راه آهن ایراداتی گرفته بودند من جمله مربوط به ریل گذاری و از این قبیل.
س- مسئله فنی بود یا مسئله سیاسی…
ج- نه نه نه فقط فنی بود. بعد من به رفقا گفتم بنشینم یک قدری صحبت بکنیم ببینیم مصلحت ما چیست، بمانیم یا برویم چه بکنیم. بعد از بررسی هایی که کردیم به دو دلیل من و چند نفر از رفقا تصمیم گرفتیم که همانجا بمانیم، یکی اینکه در شمال هنوز مالاریا خیلی بود و من شخصاً از لحاظ مالاریا حساسیت داشتم و میل نداشتم در یک منطقه ای که مالاریا هست بروم کار بکنم. دوم اینکه در جنوب اساساً میدان کار وسیع تر بود و کارل که آنجا بود اختیارات بسیار وسیعی داشت و اعلی حضرت فقید نسبت به او فوق العاده توجه داشت برای اینکه علاقۀ شدید به پیشرفت راه آهن داشت. علیهذا اختیارات زیادی به کارل داده بود که حتی شاید از اختیارات وزیر هم زیادتر بود البته از لحاظ اداری. از این جهت من تقاضا کردم از کارل که ملاقاتش کنم و رفتم آنجا وقتی که به دفترش آمدم لباس با کراوات و پیراهن سفید داشتم. گفت با این ریخت آمد{ی} با من صحبت بکنی من اصلاً حاضر نیستم صحبت بکنم. گفتم چه جور من بیایم که شما حاضر می شوید صحبت بکنید؟ گفت باید بروید لباس کار بپوشید (اوورل آبی) آن وقت حاضرم صحبت بکنم.
س- مکالمه به انگلیسی بود یا به فارسی؟
ج- مترجم بود که این وسط یک مترجمی داشت به نام آقای علوی اهل محل بود بسیار مرد شریفی بود یک پایش را هم کوسه زده بود که شل بود ولی انگلیسیاش خیلی خوب بود و آنجا مترجم کارل او بود.
خلاصه رفتم در اهواز یک مغازۀ بزرگی بود به نام کراچی استور. در آن وقت هنوز هندوستان و پاکستان جزو مستعمرات انگلیس بود و کراچی را همه جزء هند و هر چی از پاکستانی ها بود همه را هندی می شناختیم. در کراچی استور چیزهای مختلف از اجناس خرازی و بزازی و حتی خیاطی داشت در واقع مثل یک گراندمگازان {فروشگاه بزرگ} اهواز بود در آن وقت. رفتیم آنجا و دستور دادم به یک لباس کار برایم تهیه بکند گفت لباس کار آماده دارم ولی بایستی که قدری اندازه بکنم. برای من یک دست لباس درست کرد و خریدم و آمدم فردا دومرتبه رفتم به کارل خواهش کردم که مرا بپذیرد و رفتم به دفترش و دید با لباس کار آمده ام گفت حالا حاضرم صحبت بکنم، گفت که شماها خیال نکنید که یک مقدار تئوری یاد گرفته اید من برای آن ارزش زیادی قائل هستم. من نتیجۀ کار می خواهم و بایستی بدهید که کار بکنید من همه گونه کمک می کنم ولی اگر که بخواهید بنشینید پشت میز در اداره و بخواهید همهاش با کاغذبازی و حرف وقت بگذرانید اینجا رشدی نخواهید کرد این را از حالا باید صریح بگویم. گفتم نه ما حاضریم که لباس کار هم بپوشیم و با همین لباس برویم سرکار و کار بکنیم.
گفت خیلی خوب فوراً تلفن کرد به رئیس قسمت مکانیک، Superintendent Mechanical شخصی بود به نام Moler آمد آنجا و گفت که با این شریفامامی مذاکره کرده ام و حاضر شده است که با کارمندان دیگر شما همکاری بکند و بایستی از پایین ترین مرحلۀ کار یعنی از عملگی باید شروع بکند و بیاید بالا من جور دیگر موافقت نمی کنم.
از عملگی تا نقشه خوانی و نصب کارخانه تعمیرات واگن و لکوموتیو
در آن موقع می خواستند یک کارخانۀ تعمیر درست بکنند برای تعمیرات واگن ها و لکوموتیوها و غیره و یک شخص ارمنی آنجا سرکارگر بود مرا مولر به او معرفی کرد که باید با او همکاری بکنم و او هم ملاحظه نکرد از همان روز اول با چند عملۀ عرب همراه کرد که مثلاً یک سرنردبان را یکی از آنها می گرفت و یک سرش را هم من می گرفتم تا اطمینان حاصل شود تا آماده هستیم که کار بکنیم. دو سه روزی که آنجا به این صورت شروع به کار کردم نقشه های کارخانه آمد که ماشین آلات را نصب بکنیم آنجا دیگر خود سرکارگر هم نمی توانست که خوب نقشه ها را بخواند و مجبور بود از من استفاده بکند و کارهای ریختن طرح فنداسیون ماشین آلات و پایه های مربوط به ترانسمیسون و غیره تمامش را دیگر من دستور می دادم که چه بکنند از این جهت بعد از چند روز شدم معاون سرکارگر یعنی یک قدم جلو رفتم تا بعد که کارخانه تعمیر را نصب کردیم و تمام شد، مولر مرا خواست و گفت که ما تعدادی منبع آب بایستی نصب بکنیم در بعضی ایستگاه های راه آهن برای احتیاجات آب گیری لکوموتیوها و می خواهیم اینها را مقاطعه بدهیم شما مراقبت بکنید که این کار را که می دهم به همین سرکارگر ارمنی که بکند مراقبت بکنید که قیمتش را حتیالمقدور ارزان و سریع تمام بکند تا بر آن اساس بتوانیم با او قرارداد ببندیم.
اولین کار مقاطعه کاری و اولین افزایش حقوق پنجاه درصدی
وقتی که ما شروع کردیم به نصب اولین منبع آب در اهواز که در آنجا دو تا باید نصب می شد بعد از آنکه اولی تمام شد آمدم به مولر گفتم در اینجا چون اختیاراتی نداشتم و هرچه سرکارگر می خواست می کرد صرفه جویی کامل نشده است من می توانم که منبع آب دومی را ارزان تر و سریع تر نصب بکنم. شما چون مایل بودید که حداقل قیمت و کوتاهترین زمان را به دست بیاورید من حاضرم که تعهد بکنم که این نظر را تأمین بکنم. مرا برد پیش کارل و گفت شریفامامی چنین اظهاری می کند و حاضر است. تعهد بکند که منبع آب دوم را خودش نصب بکند هم سریع تر و هم ارزان تر. کارل اعتبار محدودی کمتر از آنچه که آن سرکارگر خرج کرده بود به من داد و گفت که این اعتبار را در اختیارات می گذاریم برو هر کاری می توانی بکن ولی دیگر به من مراجعه نکن تا وقتی که منبع سوار شده باشد.
علیهذا رفتم و آن منبع را با تقریباً سه خمس قیمتی که او تمام کرده بود از لحاظ پرداخت دستمزد و در حدود چهار روز هم کوتاهتر از آنچه که او طول داده بود نصب کردم. بعد آمدم و به مولر گزارش دادم که کار منبع تمام شده است.
برخاست و آمد همراه من دید که منبع را نصب کرده ام و تمام شده است، مرا برد پیش کارل و به کارل گفت که شریفامامی منبع را سوار کرده و ارقامی را هم که گرفتم هم ارزان تر و هم زودتر تمام شده است. کارل گفت که پس می آیم خودم ببینم. آمد و خودش دید و همانجا دستور داد همۀ رؤسای ادارات بیایند به محل نصب منبع آب. رئیس حسابداری و رئیس کارگزینی کارپردازی و غیره همه آمدند.
س- رؤسای ادارات آمریکایی بودند؟
ج- نه نه، اینها فقط چند نفر رؤسای ادارات فنی آمریکایی بودند بقیه ایرانی بودند مثلاً رئیس حسابداری آقای جمال خان بود که رتبه ۹ داشت و آن وقت در خوزستان دو نفر رتبه ۹ بود یکی جمال خان بود و یکی پیشکار دارایی خوزستان. دو نفر رتبه ۹ بیشتر نبود آنجا رتبه آن وقت خیلی اهمیت داشت و کارمندانی که در راه آهن بودند تمام رتبه ۲، ۳، ۴ و اینها بودند. فقط یک نفر بود آقای فرمی که رتبه ۶ داشت و معاون جمال خان بود.
س- فرمی؟
ج- فرمی گویا آمد به آمریکا بعداً جمال خان که رتبه ۹ داشت معاون کارل بود. و فرمی هم معاون جمال خان. خلاصه اینها آمدند در بیرون اداره در فضای آزادی که ما منبع آب را سوار کرده بودیم و کارل شروع کرد به توضیح دادن که من با این جوان اول صحبت کردم و به او گفته بودم که باید از پایین شروع بکند و نشان بدهد که کار می تواند بکند تا کار مستقل بشود به او داد و از این قبیل حرف ها. حالا نشان داده است با اینکه واقعاً کارش را خوب می تواند از عهده برآید و مسئولیت های بیشتری آماده هستم که به او بدهم و حقوق را پنجاه درصد یکمرتبه اضافه کرد، بعد از جمعاً چهار پنج ماه بیشتر طول نکشیده بود که من در راهآهن شروع به کار کرده بودم.
س- مبلغ حقوق چند به چند اضافه شد؟
ج- چهارصد ریال بود شد ششصد ریال.
س- ماهی؟
ج- البته ماهی. بعد مرا کرد رئیس شعبه. تمام کارهای لوله کشی و نصب منابع آب و آهنگرخانه و نجارخانه و کارهای ساختمانی درها و پنجره ها و قالب پزی ها و غیره که برای طول راه و ایستگاه ها باید ساخته بشود همه آمد زیرنظر من.
س- این در چه سالی بود؟
ج- این در اوایل سال ۱۳۱۰ شمسی بود. در آن موقع حقوق خیلی خوبی دیگر پیدا کردم زیرا قیمت ها آنجا فوق العاده ارزان بود اگر مقایسه بکنید مثلاً از همانجایی که من لباس کار خریده بودم لباس معمولی می دادم درست کند برای من یک کتوشلوار روی اندازه می دوخت از پارچه کتانی فرمی به مبلغ چهار تومان. قیمت ها در این سطح بود یعنی یک کت وشلوار از پارچه و دوخت و غیره می شد در حدود چهار تومان و یا ما پانسیون بودیم در راه آهن به ماهی پانزده تومان یعنی ناهار و شام و چاشت و غیره همه اینها در ماه پانزده تومان میشد با سطح قیمت ها که از این قرار بود ماهی چهل تومان هم حقوق ماهیانه بود. به طوری که من از همان چهل تومان مبلغی صرفه جویی داشتم که مقداری فرش و میز تحریر و غیره بعداً برای خودم خریده بودم. به هر صورت آنجا یک شروع خیلی خوبی برای من شد که با ذوق و شوق و با علاقه شروع به کار کردم و وضع من در خود راه آهن و در وزارت راه یک وضع استثنایی در واقع شده بود که همه تا اندازه ای حتی رشک می بردند.
تاریخ انجام مصاحبه: پنج شنبه ۱۳ می ۱۹۸۲ { 23 اردیبهشت 1361 } در شهر نیویورک
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید